از آیات و احادیث استفاده می شود که تقوا به انسان بصیرت و بینش صحیح می دهد تا مصالح واقعی دنیا و آخرت خود را تشخیص دهد و دنبال کند. از باب نمونه:
خدای حکیم در قرآن می فرماید: ای اهل ایمان! اگر تقوا پیشه کنید خدا برای شما فرقان قرار می دهد1 یعنی دیده بصریت می دهد تا طرق سعادت و شقاوت و مصالح و مفاسدتان را تشخیص دهید.
در آیه دیگر می فرماید: باتقوا باشید تا علوم را بر شما اضافه کند، خدا بر هر چیزی عالم است2.
با اینکه قرآن برای عموم مردم نازل شده لیکن متقین هستند که هدایت می شوند و پند می گیرند. به همین جهت می فرماید:
قرآن برای مردم بیان است و برای اهل تقوا هدایت و پند می باشد3.
امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: همانا که تقوا داروی شفا بخش بیماری های قلب و سبب بینایی چشم دل شما می باشد4.
پیامبر اسلام فرمود: اگر نبود که شیاطین بر گرد قلوب بنی آدم دور می زنند، عالم ملکوت را مشاهده می کردند5.
امام صادق علیه السلام از پدرش نقل کرده که فرمود: برای فساد قلب چیزی از ارتکاب معصیت بالاتر نیست، قلب با گناه، در گیر می شود تا حدیکه گناه او را مغلوب می سازد و زیر و رویش می کند6.
از این قبیل آیات و احادیث استفاده می شود که تقوا باعث بصیرت و بینایی عقل می شود و نیروی درک و تمییز را تقویت می کند. عقل گوهر گرانبهایی است که در وجود انسان بودیعه نهاده شده تا به وسیله آن مصالح و مفاسد، خیرات و شرور، عوامل سعادت و شقاوت و بالاخره بایدها و نبایدها را خوب بشناسد و تمییز دهد.
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: عقل در بدن، رسول حق است7.
آری چنین رسالت مهمی به دوش عقل نهاده شده و توان انجام آن را دارد، لیکن در صورتی که قوا و غرائز، حکومت او را پذیرفته، مخالفت و کارشکنی و جوسازی نکنند. هوی و هوس ها دشمن عقل هستند و نمی گذارند کارش را به خوبی انجام دهد.
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: هوای نفس دشمن عقل است8.
و فرمود: هر کس که مالک شهوت خویش نباشد مالک عقلش هم نخواهد بود9.
و فرمود: عجب و خود بینی عقل را فاسد می کند10.
و فرمود: آدم لجباز رأی (درستی) ندارد11.
درست است که حکومت و اداره بدن بدست عقل سپرده شده و توان آن را هم دارد، لیکن غرائز و تمایلات نفسانی از موانع بزرگ موفقیت او هستند، اگر یکی از غرائز یا همه آنها از حال اعتدال خارج شده، دست به طغیان زنند و به جوسازی و کارشکنی پردازند، عقل چگونه می تواند در انجام وظیفه موفق باشد. چنین انسانی عقل دارد، لیکن بدون درک و تمییز. چراغ دارد اما هوی ها و هوس ها و شهوت ها و غضب ها مانند ابر تاریک یا مه غلیظی او را فرو گرفته اند، نورش را خاموش ساخته و از درک واقعیات بازش می دارند. آدم شهوت پرست چگونه می تواند مصالح واقعی خود را بشناسد و نیروی طغیانگر و تسلط یافته شهوت را مهار کند؟ انسان خود بین کی میتواند عیوب خود را بشناسد تا در صدد اصلاح آن برآید؟ و همچنین سایر صفات زشت مانند: خشم و حسد و طمع و کینه توزی و تعصب و لجبازی و حب مال و مقام و ریاست و... را چطور می تواند از خود دور سازد؟
اگر یکی از این ها یا بیشتر بر نفس تسلط یافت، عقل عملی را از درک واقعیات باز می دارد و اگر عقل بخواهد بر خلاف آنها عملی را انجام دهد جوسازی و کارشکنی را شروع می کند و غوغا و داد و فریاد را به راه می اندازد آن چنان که محیط را بر عقل تاریک نماید و او را در انجام وظیفه ناتوان سازد. انسانی که در اسارت هوی ها و هوس ها باشد حتی از پند و اندرز نیز نتیجه نخواهد گرفت بلکه مواعظ و آیات قرآن بر قساوت قلبش نیز خواهد افزود.
بنابراین، تقوا را می توان از بهترین و موثرترین عوامل بصریت و روشن بینی و وظیفه شناسی شمرد.
در خاتمه لازم است یاد آور شویم: اینکه گفته شد، تقوا موجب ازدیاد بصیرت است، در عقل عملی و تشخیص وظیفه و به اصطلاح شناخت باید ها و نباید هاست، نه در عقل نظری و درک حقایق. چنان نیست که آدم بی تقوا از درک مسائل ریاضی و طبیعی هم ناتوان باشد، گرچه تقوا در فهم و تیز هوشی نیز تا حدی می تواند موثر واقع شود.
1. انفال / 29.
2. بقره / 281.
3. آل عمران / 138.
4. نهج البلاغه ، خطبه 198.
5. بحارالانوار ، ج70 ، ص59.
6. بحارالانوار ، ج70 ، ص 54.
7. غررالحکم ، ج1 ، ص 13.
8. غررالحکم ، ص 13.
9. غررالحکم ، ص 702.
10. غررالحکم ، ص 26.
11. غررالحکم ، ص 31.