بنابراین، گوشه گیری و عدم قبول مسئولیت های اجتماعی را نه تنها نمی توان از علائم تقوا شمرد بلکه در بعضی موارد بر خلاف تقوا است. در اسلام رهبانیت و گوشه گیری نیست. اسلام، انسان را برای فرار از گناه به انزوا و ترک مشاغل دنیوی سفارش نمی کند، بلکه از او می خواهد که مسئولیت ها را بپذیرد، در امور اجتماعی شرکت کند و در عین حال به وسیله تقوا نفس خویش را مهار و کنترل کند و از انحراف و گناه باز دارد.
اسلام نمی گوید: ریاست و مقام مشروع را نپذیر، بلکه می گوید بپذیر ولی برای رضای خدا به بندگان خدمت کن و بنده ی جاه و مقام نباش، جاه و مقام را وسیله نیل به شهوت ها و هوس های نفسانی قرار مده و از جاده حق منحرف مشو.
اسلام نمی گوید: برای نیل به تقوا دست از کار و کسب بردار و در طلب روزی حلال تلاش مکن، بلکه می گوید: اسیر و بنده دنیا مشو.
اسلام نمی گوید: دنیا را ترک کن و برای عبادت در گوشه ای بنشین، بلکه می گوید: در دنیا زندگی کن و در آبادی آن بکوش، ولی اهل دنیا نباش و فریفته و دلباخته اش نشو، بلکه دنیا را در طریق سیر و صعود الی الله قرار بده. این است مقصود از تقوا که در اسلام به عنوان بهترین ارزش ها و خصلت ها معرفی شده است.